سفر مشهد
عزیزم بعد از کلی تاخیر بالاخره فرصت کردم بشینم پای کامپیوتر و به وبت برسم.آخه اگه برنامه ١ماه پیشم رو بگم میبینی که چقدر سرم شلوغ بود طوری که حتی ١ساعت هم وقت آزاد نداشتم اما خدارو شکر که همش شادی بود و به خیر وخوشی تموم شد. بعداز عید قربان همش مشغول تدارک عروسی عمه پروانه بودیم. از گشتن و بازار رفتن دیگه خسته شده بودم تا اینکه در روز ٣آبان یعنی روز بعد عید غدیر مراسم برگزار شد و واقعا خیلی خوش گذشت. البته فکر کنم به شما بیشتر از همه خوش گذشت چون توی تالار همش اینور اونور میدویدی و میرقصیدی و با چراغها بازی میکردی .ضمناچند روز قبلش هم که حنابندون آقایون بود حسابی حال کردی. اما افسوس که از این مراسم زیاد عکس ندارم چون توی تالا...
نویسنده :
مامان مهدیه
13:10