امین بهلولیامین بهلولی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

بیردانام BIRDANAM

تولد تولد تولدت مباااااارک

1392/6/27 11:30
نویسنده : مامان مهدیه
809 بازدید
اشتراک گذاری

  شکلکهای جالب آروین

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم

 

که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی

 

 

ني ني شكلك

امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و

 دنیا رنگ دیگری

 

 خواهد گرفت

 

قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت

 

فرشته آسمانی ام سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .

 

    شکلکهای جالب و متنوع آروین                    

عشقمون هزاااران بار تولدت مبارک.امیدواریم سراسر زندگانیت

 جشن و

 سرور و شادی باشد. مامان وبابایی

 

 

 

امین جون فعلا همین هارو داشته باش تابعد کاملشون کنم الان مهمونهامون میرسند.   

 

      خوب الان ساعت ١١ :٤٠ دقیقه روز شنبه است. همه چی تموم شده. خیییییییییییلیییییی خوش گذشت. درسته که یه جشن کوچولو وخودمونی بود اما همه چیز منظم و عالی بود.امین جونم امروز یک سالت شد.یعنی درست یک سال که زندگیمون رنگ و بو و عطر بهشتی پیدا کرده با فرشته ای که خداوند به ما بخشیده. امینکم یعنی میشه اینققققققققدر یکی رو دوست داشت.                      

 

 واقعا خییییییلی دوست داریم. 

 

 دیروز مامانجون اومد و خونه رو یکم تزئین کردیم با عکسهای خوشگلت. امروز هم که بعداز ظهر عمه هات و مادربزگهای مامانی وبابایی و خاله جون تشریف آوردند و حسابی تولد شد.مامانجون هم تصمیم گرفته ٣شنبه یه جشن دیگه تو خونشون برات بگیره .

 

 

 

 

 

 

متاسفانه تا من اومدم عکس سالاد اولویه و مخلفات دیگه رو بگیرم تموم شده بودند.!!!!!!!!

 

 

 

عطا و امین

 

 

 

 

 

کادوها        سه چرخه رو باباجون خریده. کفشها رو دایی محسن. بقیه رو هم عمه ها و آباها دست همشون درد نکنه..مامانی و بابایی هم که حساب بانکی تو زیاد کردند.ضمنا باطری برای ماشین شارزی خریدیم.

 

 

 

 

بعداز جشن                  عکس با باباجونی

 

 

بابایی

 

 

دایی محسن

 

 

 

و یک اتفاق بد در روز تولد

 

امین آقا

 

ساعت 4 عصر بود که باشما  تنها بودیم و داشتیم برای اومدن مهمونها خودمون رو آماده میکردیم.من رفتم داخل حمام که موهامو شونه کنم وقتی دیدم سریع میای به طرف حمام زود از داخل قفلش کردم تا زودی شونه کنم و در بیام.ولی امان از دست شما....وقتی خواستم در رو باز کنم فهمیدم  شماهم درو از پشت قفل کردی.وااااااااای نمیدونی چه حالی شدم. موندم چیکار کنم. فریاد زدم و همسایمون سیده خانم رو صدا زدم. ولی هیچ کس صدامو نشنید که نشنید. شما هم که پشت دراز سر وصدای من میترسیدی و از بس گریه کردی کم مونده بود از هوش بری. بالاخره بعد از نیم ساعت جیغ و فریاد ساکت نشستم تا بلکه بری عقب تا من بتونم شیشه رو بشکنم.که همین اتفاق هم افتاد.وقتی یکم دور شدی زود شیشه رو شکستم و دراومدم.بغلت کردم وبوسیدمت.قربونت برم خیلی ترسیده بودی. تا چند دقیقه منو رها نمیکردی.

 

اینم از آینه شکسته حمام

 

.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامی محمدرضا
23 شهریور 92 17:05
تولدت مبارک شازده کوچولو
الهام مامان محیا
24 شهریور 92 11:23
وای به به چه کادوهای قشنگی خوش به حالت امین جون

راستی عکسهای آتلیه ات خیلی قشنگه مبارکت باشه؟ آقا مهدی انداخته؟

ایشالله 120ساله شی خاله[

آره خاله الهام کادوهامون خیلی خوشگلند.دست همشون درد نکنه راستی الهام برو ماجرای اخر صفحه رو بخون که الان گذاشتم.عزیزم هنوز عکسهای آتلیه رو کامل نگذاشتم.امروز فردا میبینیشون.فتو ملیکا انداخته.


مامان اهورا
24 شهریور 92 13:00
تولدت مبارک خوشگلم چقد هدیه گرفتی خاله!!!!!!!!خوش به حالت
مامان زری
24 شهریور 92 13:39
تولدت مبارک امینم
حالا بیا کادو هات رو با خاله جون تقسیم کنیم
وای عزیزم چقدر بد شد پشت در موندی،منم همیشه از این اتفاق یه ترس عجیبی دارم،میترسم برای منم پیش بیاد[
ممنون خاله جون.....آره واقعا بايدبيشتر مواظب اين اتفاقها باشيم. خييييلي خطرناك شدن اين جقله ها.
مامی محمدرضا
24 شهریور 92 22:49
تولدت مبارک شازده کوچولو
چه جشنی ،چه کادو هایی دست مامی هم درد نکنه چقده زحمت کشیده بود
واااااااااااای چه بد شد ولی خودمونیم چقدر شجاعیدامین کوچولو به مامانش افتخار میکنه


ممنون خانمي...آره فكر كنم براي بزرگ كردن يك شيطوني مثل امين بايدم شجاع باشم.واااااااااقعا خيلي شيطنت ميكنه.
الهام مامان محیا
25 شهریور 92 11:43
اااااااااااااااااااااااااااای واااااااااااااااااااای !!!!!!!!!!! چی کشیدی مهدیه؟؟؟؟؟ عجب بلاچه.اگه ببینم یه قاز از اون لپاش میگیرم شیطون بلا. راستی چرا برا پست جدیدم نیومدی؟
مامان آرتین
26 شهریور 92 15:28
سلام عزیزم تولدت مبارکببخشید که دیر تبریک گفتم.راستی مامانی عجب اتفاق بدی افتاد بود اگه من جای شما بودم سکته میکردم


مرسی گلم...آره منم تو مرز سکته بودم ولی خدارو شکر بخیر گذشت.
نازی
3 مهر 92 22:28
امروز با شکوهترین روز هستی ست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد...

به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک...


وااااای چه سوپرایزی.. نازی خانم به ما افتخار دادند.بابت همه مهربونیات ممنون خاله جون.
مامان مينا
13 مهر 92 19:02
سلام عزيزم مبارك باشه تولدت البته ببخشيد با تاخير واقعا اتفاق بدي بود به خير گذشت