امین بهلولیامین بهلولی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

بیردانام BIRDANAM

امین مامان میتونه حرف بزنه........

1393/2/9 11:49
نویسنده : مامان مهدیه
954 بازدید
اشتراک گذاری

جوووووووووون دلم  نفس مامان سلام

بعد از یه تاخیر طولانی بالاخره موفق شدم به وبت برسم و از بزرگ شدنت بگم.راستش این روزها خوابت خیلی کم شده یا اصلا بهتره بگم به جز شبها دیگه روزها نمیخوابی و برای همینم یه لحظه هم نمیتونم سر کامپیوتر بشینم چون شما زودتر از من دست به کار میشی. مثلا چند روزی بود که موس رو خراب کرده بودی و حالا یه تازشو خریدیم. خیلی دوست دارم کارهای هر روزتو بنویسم تا وقتی بزرگ شدی بفهمی چه شیطونی بودی ولی واقعا نمیذاری .

              

اول از همه میخوام بگم که مامان و بابای منوکه قبلا مامانجون و باباجون صدا میکردی حالا دیگه آنا و آتا یادت دادیم آخه دایی محسن که از همون اول مخالف مامانجون گفتنت بود چون میگفت وقتی بزرگ بشی زیاد خوب نیست اینطور صدا کردنت و بچه گونه ست.بعداز اینکه خودم کمی فکر کردم دیدم راست میگه و باید یه چیزی باشه که وقتی مرد شدی بتونی به راحتی صداشون بزنی وبه زبان ترکی هم بهترین کلمات همینها بودند و همین شد که الان خیلی ناز میگی آناو آتا

حالا میخوام چندتا از شیرین زبونیاتو البته به زبون ترکی که باهاشون این روزها همه رو به خودت مشغول میکنی بنویسم برات.

میگیم امین تو چیه مامانی       عشلی

امین آتا چی میگه                  بالام بالام

امین حاجاقا چیکار کرد            قیدی قیدی یعنی قلقلکش داده. 

قند: قاک             رعنا:نعنا         خاله: هاله       مداد:مینات        هواپیما:hapeyya

شیر:سیت          چای: شای     سرسره:sorro         ساعت:شات        

امین جون عمه راحله اینا هم که از مکه برگشتند و برات 3 تا ست پیرهن شلوار خوشگل سوغاتی آوردند. دستشون درد نکنه.

راستش مامانی این روزها زیاد سرحال نیستم و فقط با زبون بازیها و خنده های تو به زندگی امیدوار میشم.

عشق مامان فدای خنده های نازت بشم خیییییییییلی دوست دارم.ایشالا همیشه لباتو خندون ببینم .

گلم حالا بریم ادامه مطلب و سراغ عکسهات ......          

حالتی دیگه از خواب نازت که داری میخندیبوس

این هفته جمعه یعنی 5 اردیبهشت با جمع همیشگیمون رفته بودیم کوه میشو که واقعا طبیعت زیبایی داشت مخصوصا آبشارش البته خیلی با جایی که چادر زده بودیم فاصله داشت اما با کمک هم تونستیم توروهم ببریم و حسابی حال میکردی 

جیگرم.......جووووووووووووووونم

نفسم و بابایی....

امینم و پسرخاله رسول

امینم و رعنا(نعنا)

امینم و خودم.......

قربون لپای قرمزت بشم که آفتاب سوزونده..... خیلی خوردنی شده بودی عسلم.

        

    

واین هم از شاهکار امین خان که سرشیشه اشو سوراخ کرده و فروبرده تو پیچ گوشتی.خندونکراضی

 

پسندها (3)

نظرات (7)

ناهید مادر علی سان
9 اردیبهشت 93 14:38
از حال وهوای عکسا معلومه خوش گذشته،خدا رو شکر،اتفاقا پیش خودم میگفتم چرا مهدیه پست جدید نمیذاره
مامان مهدیه
پاسخ
سلام ناهید خانم. نمیدونستم شما هم بهمون سر میزنین. خیلی خوشحال شدم عزیزم.آره امین اصلا نمیذاره پای کامپیوتر بشینم .برای همین کم کار شدم.میگم چرا تو برای علیسان جون وب باز نمیکنی؟؟؟
مامان محمدحسین
10 اردیبهشت 93 7:44
ناهید مادر علی سان
12 اردیبهشت 93 11:16
عزیزم به الهام گفتم،باز کرده چند وقته،فقط دستگاهمون چند تا نرم افزار میخواد،مطلب مینویسم اما عکسا نمییاد،قراره نرافزار بزنیم تا پست ها رو با عکسها بزارم
آزاده
13 اردیبهشت 93 0:06
راستی حال حاجاقا چطوره ؟ کاملا خوب شدند؟ شیرینی های خامه ای که درست کردم تقریبا نیمه اماده است. خمیرش اماده اش رو از عطاری گرفتم.به اسم بن سا. طرز تهیه اش روی بسته نوشته شده. خامه بن سا هم اومده .ولی من خامه درست کردم. دفعه دوم که درست کردم از قنادی خامه اماده گرفتم که بهتر شد. خودم هم فکر نمی کردم این قدر خوب از آب دربیاد.
شیما مامان شاهین کوچولو
14 اردیبهشت 93 16:15
ای جوووووونم به کوهنورد کوچولو... خدا قوت به به سعادت نصیبمون شد و صورت ماه مامانی گل رو دیدیم... خیلی خوشحال شدم عزیزم
مامان آیهان
17 اردیبهشت 93 18:43
.ღ♥ღ ..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ ...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ .......................ღ♥ღ ...........ღ♥ღ...ღ♥ღ ...........ღ♥ღ ...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ ...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ ...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ ...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ ...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ ....................................................ღ♥ღ ..........................@@..@@.............ღ♥ღ ..........................@@..@@.............ღ♥ღ ..............................@@................ღ♥ღ ..............................@@...............ღ♥ღ
مامان الی و محیا بانو
27 اردیبهشت 93 14:48
اوا!!!!!!!!من چرا این پستت رو ندیده بودم!!!!!فکرکنم قبل مشهد بود سرم شلوغ شده بود۰۰۰ ای ول چه عکسهای قشنگی۰چه جای باحالی۰میبینم که نعناهم اینجاست۰۰خخخخخخخخ خیلی وقته ندیدمش بهش سلام مخصوص برسووووون