واااای بازهم خرابکاری....
چندروز پیش داشتم آماده میشدم بریم بیرون.برای همینم کیف آرایشم روی میز بود البته چون شما دنبال یه فرصت بودی تا چندتا از لوازم آرایشمو برداری برای همین هم هربار زیپشو فورا میکشیدم. اما نگو که شما همون چند لحظه کار خودتو کرده بودی. آخه بعد از اینکه خیلی عصبانیم کرده بودی نمیدونم چی شد که خیلی با آرامش رفتی اتاق دیگه وتا چند دقیقه صدات در نیومد منم فکر میکردم داری تی وی نگاه میکنی و راحت کارمو میکردم.وقتی تموم شدم اومدم لباسهاتو تنت کنم تا بریم.اما تا اومدم صحنه ای رودیدم که ای وااااای نمیدونستم باید جیغ بزنم بخندم یا گریه کنم؟بعععععععله رز مو برداشته بودی وبه همه جا مالیده بودی. صورتت . دستهات. میز کامپیوتر. صندلی.خودتم خیلی خوشحال بودی از کارت. ولی تونستم خودمو کنترل کنم و کاریت نداشتم.
اینقده سیب دوست داری که به خاطرش همه جا میری حتی زیرصندلی.