امین بهلولیامین بهلولی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

بیردانام BIRDANAM

روزهای پر حادثه

1392/6/2 10:50
نویسنده : مامان مهدیه
513 بازدید
اشتراک گذاری

وروجکم امروز که دقیقا ٢٢ روز به تولدت مونده . تو باغ دایی ابراهیم خیلی بهمون خوش گذشته بود و شما مثل یه نی نی کنجکاو  درختها و اب و برگها و حتی پرنده های تو آسمون رو دقیقا زیر نظر داشتی و از خوشحالی دیدن محمدرضا نمیدونستی چیکار کنی مثلا لحظه دیدنش با زدن توی گوشش میخواستی ابراز محبت کنی. 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

 تا بعداز ظهر همه چی خوب بود تا اینکه شما درحالیکه سر پا وایستاده بودی محکم سرتو کوبیدی به لب طاقچه خونه باغ.یه صدایی بلند کردی که واقعا همه ترسیدن و به سمت ما اومدند. قربونت برم که پیشونیت خیلی محکم ضربه دید.البته خیلی زود با دیدن درختها همه چی یادت رفت و مشغول شدی.ولی ما همگی خیلی ناراحت شدیم وقتی کبودی پیشونیت رو دیدیم.تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

امین جونم واقعا دیگه نمیدونم با این زمین خوردنهای زیادت چیکار کنم.هر چقدر مواظبتیم و چشم ازت برنمیداریم بازهم نمیشه و همه جاتو زخمی میکنی.فکر کنم امروز یکی ازپرجنب وجوشترین و دردناکترین روزهات بود چون همین که به خونه برگشتیم شما  طبق معمول دیوارو بالشها و میز رو  گرفتی و راه افتادی البته بگم که همه چیزرو جمع کردیم منظورم از میز فقط  میزکنسول آینه است که باقی مونده.با بابایی داشتیم صحبت میکردیم که یهویی صدای گریه ات بلند شد. بااااااااازم!!!!!!!!این بار دهنت بود.مامانی فدات بشه دوباره با اسباب بازیهات حواستو پرت کردیم.تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد      

              اما واااااااااااااااااااااای خدای من .

 بعداز یه ساعت دوباره یطرف دیگه سرتو کوبیدی به جلوی اوپن.اما اینبار دیگه گریه نکردی چون زیاد هم محکم نبودتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

الان با خودت میگی حتما شما موظبم نبودی ولی اگه این فکرو بکنی داری اشتباه میکنی چون دیگه از این بیشتر نمیدونم چطور مواظبت باشم. امین اقا تنبلی نکن و زود راه بیافت.فکر کنم اگه خودت بتونی راه بری واز در و دیوار کمک نگیری دیگه این مصیبتها رو نداریم.الان که دارم میخوابونمت دو جای پیشونیت کبوده و دیگه داخل دهنتو نمیبینم.اخ مامانی فدای زخمهات بشه.

      بازم خدارو شکر که بخیر گذشت

ضمنا از امروز یاد گرفتی که همه چیزو ببری دهنت اخه تا امروز هیچ چی رو به سمت دهنت نمیبردی و هیچ کس باورش نمیشد چون هم سن وسالهای تو معمولاهمه چی رو میبرن دهنشون.

 عشق مامان با همه این کارهات واقعا

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد                         تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

عااااااااااااااااااااشششششقتیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آرتین
2 شهریور 92 17:46
ای جونم چه پسمل نازی خاله فدات بشه یه خورده بیشتر مواظب خودت باش تا زخمی نشی.آرتین منم هیچی رو به سمت دهنش نمیبره الا دندون گیرش وهمه هم تعجب میکنن.راستی ممنون که به وبلاگ ما اومدین ببینم مشهری هستیم؟

>ممنون خانمی.چشمات ناز میبینن.حالا خوبه ارتین جون دندان گیرشو میبره دهنش امین اونو هم نبرد. نمیدونم شما اهل کجایین.ما که تبریزی هستیم.





الهام مامان محیا
2 شهریور 92 20:34
ای وای ناراحت شدم میبینی مهدیه تا این بچه ها یه ذره دردشون میگیره آدم جیگرش کباب میشه...خدا خودش انشالله مواظب فرشته هاش باشه
پس عکش کو؟


الهام اونقدر اونروز اذیت کرده بود که دیگه فرصت عکس انداختن نداشتم.
مامان آرتین
3 شهریور 92 12:38
خیلی ممنون که به ما سر میزنید چه خوب شما هم تبریزی هستین من با اجازه شما رو لینک کردم
مامان زری
4 شهریور 92 18:41
وای عزیز دلم یخورده بیشتر مواظب خودت باش ببین مامانی چقدر ناراحت شده[گریه انشاالله هر چه زودتر کبودی های روی پیشونیت خوب بشه