دراومدن 4 تا مروارید بزرگ باهم ............
امین مامان خدارو شکر این بار هم تب و اسهالت زیاد طول نکشید و حالت خوب شد.این ٤ تا دندون بزرگی که باهم درمیاند خیلی اذیتت میکنن. طوری دیگه نمیخوام اون روزهای بد رو یادم بیارم . اون تب . غذا نخوردن . گریه های زیاد . .........بااینکه دکترها اصلا این مسئله رو قبول ندارند ولی من معتقدم که این اسهالها و تبهای مکرر که داری همش به خاطر این دندونهاست. الان که میخندی ٢تا دندون خوشگل از بالا و ٢تا از پایین دیده میشند.نمیدونم چرا یه مدت خبری از دندون جدید نمیشه وقتی هم میشه دوتا دوتا باهم درمیاری.که این باعث میشه جند روزی سخت مریض بشی.امیدوارم دیگه دندونهاتو خیلی راحت و بدون هیچ مریض شدنی دربیاری خوشگل مامان.
حالا بریم سراغ شیطونیهای گلم.............
چند روز پیش یه شیشه ادکلن خالی رو شکستی. من هم خیلی زود همه جارو تمیز کردم ولی نگو یه تیکه خیلی ریز مونده و بره تو پای بابایی. البته خدارو شکر که زیاد جدی نبودو زودی خوب شد.همونجا که من مشغول بتادین ریختن به پای بابایی بودم یهویی دیدیم امین نیست.سرمونو که چرخوندیم دیدیم شیطون بلا بی هیچ سر و صدایی رفته پشت میز تی وی و داره از اونجا مارو تماشا میکنه.واقعا از تعجب مونده بودیم چی بگیم!!!!!!!آخه کی و چجوری رفته بودی اونجا؟؟؟؟
امین داره با قوقی بازی میکنه.......
آماده شدیم بریم بیرون و بابایی دیر کرده و امین عصبانی شده که زود بریم.
امین و عطا..........