از6 تا 9 ماهگی
امین جون تو 5 ماهگی میتونستی غلت بزنی و تا اخرای 8ماهگی با غلت خوردن میتونستی به همه جای خونه بری ولی بازهم خیلی دوست داشتی سوار روروک بشی به همه جا سر بزنی.ولی دیگه وقی 9ماهت شد تونستی چهار دست و پا بری و مامانی رودنبال خودت راه بندازی چون میخواستی همه جا رو ببینی و پله و میز و زمین صاف هم برات هیچ فرقی نداشت فقط میخواستی راه بری. عزیزم از صبح که ساعت 9 بلند میشدی تا شب یه لحظه اروم نمیشستی به خاطر همین هم مامانی هر روز وزن کم میکرد تا جایی که تو 9ماهگیت وزن مامانی 2کیلو هم کمتر از قبل از حاملگی شده بود مرسی گلم که باعث شدی مامان وزنش کم بشه چون تو حاملگی 17 کیلو وزن اضافه کرده بودم.امین واقعا ارزوم شده که بتونم یه شب تا صبح را...
نویسنده :
مامان مهدیه
12:20
در بیمارستان
جیگرم قربونت برم که از همون اول خوشگل بودی.باباجونت هم وقتی توروبرای اولین بار بغل کرد قند تودلش اب میشد خوب نوه اولش بودی اخه. ...
نویسنده :
مامان مهدیه
23:44
امین و عطا
بدون عنوان
مامانی تو این گرونی طلا داری پز دستبندتو میدی؟ قربون دستهای تپل و برفیت بشم جیگر . ...
نویسنده :
مامان مهدیه
18:16
موهای امین
امینم وای موهات کجا رفتن مامان؟ پسر قشنگم وقتی به دنیا اومدی تقریبا پرمو بودی اما توی 4 ماهگی موهای سرت کلا ریختند ولی خیلی با نمک شدی. . ...
نویسنده :
مامان مهدیه
18:15
امین 3ماهه
مامانی اربعین هم هر ساله میریم خونه مامان بزرگ بابا . امسال هم لباسهای قشنگتو پوشیدی و داریم میریم اونجا. ...
نویسنده :
مامان مهدیه
13:25
امین و بابایی
یا علی اصغر
هرسال عاشورا خونه مامانجون مامانی میریم که احسان میدن اما امسال با سالهای قبل خیلی فرق داشت چون گل پسرم کنارم بود.ابان 91 ...
نویسنده :
مامان مهدیه
23:02